پنجشنبه ۵ فروردين ۹۵
دوست دارم موهام رو از ته بزنم
حتی حوصله موهای خودم رو ندارن
دخترا عاشق موهاشون هستن اگه یه روزی دیدن دختر از موهاش گذشته بدونید دیگه هیچی برای از دست دادن نداره که موهاش رو میزنه
یه چیزی هست میگه زن افسرده رو چه به موی بلند
حالا فکر کنید از بچگی موهام کوتاه بود واین دقیقا یعنی از بچگی همه چی رو از دست دادم
یه روزی یه نفر بهم گفت تو ادم خوبی هستی مراقب خودت باش
ولی بخاطر همون یه نفر شدید ادم بدی شدن
اصلا میگن ادم یه بار عاشق میشه بعد از عوضی میشه
این رو خوب میدونم من هیچ وقت عاشق نشدم والبته میدونم هنوز بچه ام .
اما علاقه ای به درک عشق ندارم
من بین چهارتا پسر بزرگ شدم همبازی بچگی هام هم پسرا بودن اوصولا رفاقت با پسرا بهتره دختر معنی رفاقت رو خوب نمیدونند
دختر راحت قهر میکنند راحت فراموش میکنند راحت پشت سر رفیق هاشون حرف میزنند
من اگه با پسری حرف میزنم حتما دلیلش اینکه رفیق خوبیه
فرقی نداره مجازی باشه و واقعه ای
من یه بار فقط یه بار غرور رو حفظ کردم
یه روزی دیدم دیگه نیست اون روز هرچی فحش بلد بودم نثار خودن کردم که چرا نگفتم بهش
اون موقع غرورم شکست بعد از اون به همه گفتم دوست دارم
مثلا به مامانم
به خواهر
به دوستام
و به رفیق هام
ادم های که دوست دارین بهشون بگید
یه روزی دیگه نیستن و اون موقع یه عمر دیوونه میشی که چرا نگفتم
من هیچ وقت به پدرم نگفتم دوست دارم الان روزی هزاربار به عکسش میگم ولی فایده نداره
من هیچ وقت به چشم های پدرم نگاه نکردم ولی اخرین لحظه وقتی سرش تو بغلم بود ولی داشتم التماسش میکردم که حرف بزنه وقتی داشتم با چشم های خودم رفتنش رو میدیم
تو چشم هاش نگاه کردم مادرم حق داشت عاشق این چشم ها باشد
وقتی اخرین نگاهش بعد از من به مامان بود
وقتی کلی حرف توی نگاهش بود
من فقط یکبار به چشم های پدرم نگاه کردم
چشم های به رنگ غروب
رنگ چشم های پدرم خیلی خاص بود
این روز ها شدید دلتنگ بابام هستم
دخترا بابایی هستن ومنم یه دخترم به دختر افسرده و مریض که فقط باباش رو میخواهد
از امروز با رضوان جدیدی رو به رو میشن
همون رضوانی که مغرور بود سرد وبی احساس
دلیل غرور امروزم بخاطر جمله ای که تو پست قبل گفتم نیست
دلیلش اینکه زیادی شکستم با ید خودمو بسازم
خیلی چیزا هست که باعث غرورم میشن
زیاد زر مفت زدم ببخشید وقت تون رو گرفتم