من تو پاساژ:وااااای مانیییی مرغ امین
مانی:خب که چی؟؟؟
من: میییییییخووووواهمممم
مانی:دخترم شهرزاد واسه اش اون پسره خرید
من:یعنی منم باید وایسم اون پسره بیاد برام بخره؟
مانی:دقیقا
من نه با صدای خیلی اروم نه خیلی بلند میگم:اااااااییییی پسره بیا واسه من مرغ امین بگیر
مانی:هیس ابرومون رو بردی
من با نیش باز:خب برام بگیر
مانی:نووووچ
من خودم رو مظلوم میکنم میگم::حیف حیف که میخواهم با عیدی هام دف بگیرم اگه نه حتما مرغ امین میگرفتم
مانی:اخی دلم سوخت بیرم برات بگیرم
من:من لاک وادکلن و گواش هم میخواهم
مانی:باشه باشه
خالصه اینکه من به قصد خرید مانتو رفته بودم بیرون ولی با گواش و نرغ امین و لاک برگشتم خونه
یعنی مانتو نگرفتم اصلا مانتو خوشگل اسپرت پیدا نکردم
درسته گاهی بحث دارم با مانی اما خب مهربونی هاش رو نمیشه ندید من جز مانی و داداش هام کسی رو ندارم والبته خدا رو هم دارم
الان با دست های رنگی پست میزارم
پی نوشت::همه کورد ها عاشق دف نوازی هستن
پی نوشت:یکی از ویژیگی های داداش خوبه اینکه قبل از سال تحویل عیدیت رو بده که هرچی خواستی بگیر