گاهی تو اتاق تاریک کلی فکر میکنی بعد کلی تایپ میکنی وقتی که تمام احساسات رو رو یک صفحه مجازی طرح میزنی تازه موقع تایید پست میفهمی ببببله ترافیک نت تمام شده
اشکی از گوشه چشمت میاد خودت رو توجیح میکنی که بخاطره تاریکیه ولی خوب میدونی بهانه است
گوش هایت چیزی جز صدای موزیک نمیشوند بی هوا دفتر خاطراتت را میاوری و این بار توی دفتر مینویسی که حرف هایت یادت نرود که بعدا دوباره تایپ کنی
توی همین دنیای مجازی خیلی ها عاشق میشوند البته عشق مقدس است بهتر میگویم یک نفر از یک نفر دیگر خوشش می اید و عجیب دلبسته دست نوشته هایش (وب نوشت هایش) بار های پست های قدیمی و تکراری آن رفیق را میخواند و خوب میداند اگر بگوید دوستت دارم حتما کلی به او میخندد
حتما ان طرف پیش خودش میگوید عجب دختر بی حیای ولی نمیداند غرور یک دختر تمام دارای اوست و اگر از غرورش میگذرد و میگوید دوستت دارم حتما دلش گیر اوست
گاهی یک صفحه را از اسمش پر میکنی و اخرش مینویسی مهم نیست دوست ندارم مهم منم که عاشقتم من تو را بین شعر هایم قایم میکنم
به صفحه پر از اسمش نگاه میکنی بقول خودش اسمش زیباست راست میگوید اسمش واقعا زبیاست
دوستت میگوید : تو دیوانه ای بیخیالش شو فراموشش کنه اصلا او عشق خودش را دارد
توهم میگوی: از کجا میدانی
دوستت هم حتما میگوید: نمیدانم خودت گفتی شاید عشق خودش را دارد ببین اون تو رو نمیخواهد یادت رفته چطور وقتی تو بازی گفتی دوست دارم موضوع رو عوض کرد تاکی میخواهی یک طرفه دوستش داشته باشی
تو هم حتما میگویی: نمیدانم بارانا خودت خوب میدانی که هوس نیست احساسات بچگانه هم نیست چون اگه بود فراموش میکردم
به صفحه نگاه میکنی چقدر دوست داری عکس آن صفحه را برایش بفرستی ولی خجالت میکشی از ان مهم تر میترسی که او را از دست بدهی
آآآآآآآآآآآآآآ های رفیق مجااازی بلند می گوینم دوستتت دارم ومهم نیست که دوستم نداری من همچنان تو را در قلبم نگاه میدارم حتی اگر مرا نخواهی
میترسم بعد از این پست از دستت بدم ولی نمیخواهم بدهکار دلم بشم انقدر دلم درد دارد که دیگر نمیخواهم خودم هم بدهکارش باشم بگذر بقیه بدهکار دلم باشن خودم دلم را نمیشکنم
پست طولانی شد ببخشید ولی حرف دل زیاد بود