چرا؟

تا حالا با خدا دعوا  کردین؟؟


دیشب  بازم تیغ  جدید  دست گرفتم


البته تیغ نه برای  خودکشی 

فقط برای خط انداختن  رو دستم 


راستش من اصلا حوصله این زندگی رو ندارم  باهمه قهرم 


نصیحتم نکنید  دلتون هم برام نسوزه 



چرا  مادرانه  هایش را برای من نیست؟؟

چرا راحت  مرا میشکند؟؟؟

چرا اشک هاش  دیوونه ام  میکنه 

اما اجازه  ندارم نزدیکش بشم دوست دارم  بغلش کنم و باهم گریه  کنیم ولی....

من به سکوت عادت دارم  وقتی بلند بلند سرم داد میزند 

عاشقش هستم اما او  

پس  قرار است مادرانه هایش را خرج کی کند؟؟؟




۲ موافق ۲ مخالف
اگه من قرار بود تیغ دست بگیرم الان برای هر بار عملم صد بار باید می مردم
یعنی خودکشی می کردم
اگه من قرار بود تیغ دست بگیرم الان باید بعد از اون روز کزایی 6 فروردین که صبح با گریه ی مادرم از خبر فوت نوه ی کوچولوی عموم بیدار شدم و کوچولوی یک سال و هشت ماهه ما فوت شده بود باید می مردم و الان نبودم 
هنوز دارم نفس می کشم فقط اطرافیانتم ببین منو بقیه رو 
رسیدم به تیغ ادامشو نخوندم :)

کار خوبی کرد:)

بغلش کن ببوسش ، بدون پیش داوری از اینکه چی ممکنه پیش بیاد
بذارین پیش بیاد فقط!

نمیدونم چی بگم :(
غم بزرگیه واقعا...
امیدوارم باهاش کنار بیاین و سینه ای و دلی به وسعت دریا پیدا کنید که این غم های بزرگ موجی توش ایجاد نکنه 
این چرا ها مربوط به کی بود؟ متوجه نشدم

مربوط به عزیر ترین کسی که دارم

اگر بنا بود مردم بخاطر مشکلاتشان، تیغ بدست بگیرند الان روی کره‌ی زمین نباید کسی باقی میماند!

هه:(

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
گاهی در ذهنم چیزی میگذرد چیزی که اشوبی در درونم بر پا میکند
چیزی که انگشتانم را وحشی میکند وتمام این احساسات رو کیبورد خالی میشود
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان