سال94


سال ۹۴ داری میری!!؟

برو...

اما حرفامو بشنو و برو...

یه شبایی اصلا نگذشت...

اما من ازش گذشتم...

یه شبایی هم بدگذشت...

سخت گذشت...

بادرد گذشت...

یه شبایی داد زدم اما جز دلم هیچکس صدامو نشنید...

یه شبایی همه چی بود الا اونی که باید میبود...

یه شبایی هوا عجیب دو نفره بود،اما من بودمو تنهاییام...

یه شبایی نفسم برید از این همه بغض،امابازم کشیدم...

یه شبایی نفس کم آوردم...

اما دوام اوردم...

یه روزایی فقط زنده بودم...

اما زندگی نکردم...

یه شبایی هم زنده نبودم فقط بودم...


همین...

...::۹۴ دمت گرم حالا برو::....

مثه همه اوناییکه رفتن





از این نمیه شب بیداری ها متنفرم 

با گریه خوابیدن و با گریه  از خواب پریدن 

 از این کابوس ها 

از این ترس ها موقع خواب 

از گریه ها شبونه

از این رضوان مریض خسته شدم 

یه تغیر تو زندگی ام لازمه  اما چیزی برای تغیر نیست 


به درک .....

۱ موافق ۱ مخالف
دختر کُردی محکم باش مثل یه کرد، کرد واقعی،

چشم 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
گاهی در ذهنم چیزی میگذرد چیزی که اشوبی در درونم بر پا میکند
چیزی که انگشتانم را وحشی میکند وتمام این احساسات رو کیبورد خالی میشود
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان