دلم ....

دلم از تمام این مردم این روزگار گرفته 


شاکی از تمام این روز ها 

دلم چند سال پیش رو میخواهد 



خسته ام از  بحث های  هر روز با مانی 

خسته ام  این سکوت لعنتی 

این همه سکوت  از من بعید 

دلم برای خنده هام برای شلوغی هام  دلم برای خود رضوان تنگ شده 


خسته ام گریه های هر روز مانی از بغص های خودم که گریه نمیشه  فقط راه نفس هام رو میگیرین 

خسته ام از  لباس های مشکی 


از رنگ تیره ای که برای خودم ساختم  از تمام لباس های که این دوسال یه دست مشکی بودن 

کلی حرف دارم  ولی دستم  درد میکنه 

ولی  به زودی چند تا  پست در راه  

حس تایپ پیدا کردم مینویسم 


مانی=مامان 

من عادت دارم به مامانم بگم مانی 

۴ موافق ۱ مخالف
نمیدونم واقعا مشکل خاصی پیش اومده یا بحران نوجوونیه عزیزم...
اصلا هم قصد شعار دادن و حرفای الکی ندارم. فقط میخوام بگم محکم باش چون تو این سن احساسات ادم خیلی قوی و غیر قابل کنترله...خود من یه نوجوونی خیلی سخت رو گذروندم اصلا باورم نمیشه اون همه اذیت شدم رضوان ولی خب گذشت...
اگه میبنی احساساتت قوی تر از بقیه س بدون بیه چیز داری که بقیه ندارن و خب هر چیز مثبتی یه بهایی داره ...توام بلاخره بزرگتر میشی و تحمل مشکلاتت برات اسون تر میشه ولی این وسط قوی تر میشی عزیزدلم...

میگذره  ولی سخت 

گویا این روزا دلت سکوت میخواد رضوان...
نمیدونم چی بگم:'(

خیلی بیشتر از سکوت  ریحانه 

دارم دیوونه میشم 

ببخشید یه مدت نیومدم وبت رضوان جان دیگه از وضع وبلاگ خودم که پست یه هفته پیش رو امشب گذاشتم بدون چقدر وقتم کمه: دی
قول میدم فردا بیام پیشت:)))
منم عادت دارم به مادرم میگم مانی البته یه جوری که تشخیص نمیدی چی میگم خخخخخخخ
شاید به خاطر هوای آخر ساله
آرزو می کنم روزهای شادی داشته باشی

ممنون 

روزهای خوب میاد...
سلام ازتون دعوت میکنم تا در شبکه اجتماعی فیس پلاک عضو شوید
این شبکه بر مبنای فرهنگ درست شده و فعالیت در آن قوانین خاصی دارد
بیایید با هم یک فضای سالم و فرهنگی ایجاد کنیم

http://facepelak.ir
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
گاهی در ذهنم چیزی میگذرد چیزی که اشوبی در درونم بر پا میکند
چیزی که انگشتانم را وحشی میکند وتمام این احساسات رو کیبورد خالی میشود
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان